سیر تکاملی انسان
<-PostCategory-> // 15:34 - دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:,

سیر تکاملی انسان

 

 
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت                                 سر بجنبان که بلی ، جز که به سر هیچ مگو 
 
مقدمه 
مساله تکامل یا عدم تکامل انسان و به عبارت دیگر ترانسفورمیسم  یا فیکسیسم  یکی از بحث انگیزترین مباحث علمی و یکی از وجوه اختلاف علمای مادی و الهیون و یکی از وجوه مکتب های دینی دیگر طی سالیان سال بوده است. و ذهن بسیاری از متفکران و دانشمندان را به خود معطوف داشته است ولی تا کنون حل نشده باقی مانده است. 
 
اینکه انسان دارای مراحل تکاملی در طول حیات خویش بوده و از نظر فرهنگ سیر تکامل پیموده است جای تردید و اختلاف نمی باشد و نیست. بلکه چیزی که همواره مساله ای مبهم بوده موضوع تکامل جسمانی انسان بوده است. علما و فلاسفه برای موجودات بطور اعم قائل به مراحل زندگانی بوده اند. 
چنانکه گفته اند: 
موالید سه گانه یعنی « معدن ، نباتات و حیوان » بهم پیوسته اند. معدن از نظر ترتیب در پیدایش مقدم بر نباتات و نباتات مقدم بر حیوان بوده است. و این سلسله مراتب به طور منظم می باشد که آخرین مرتبه معادن از قبیل طایفه مرجان با اولین مرتبه نباتات بسیار به هم شبیه و نزدیک است. همچنین آخرین درجه نباتات با اولین درجه حیوانات دریایی مشابهند و نیز آخرین حلقه حیوانات از قبیل میمون با اولین مرتبه انسان شباهت و قرابت دارد. 
 
از طرف دیگر در بین علما و اندیشمندانی که دستاوردهای علمی را نادیده گرفته اند این مساله که انسان از نظر جسمانی نیز دارای سیر تکاملی بوده موضوع اساسی نبوده ، بلکه چیزی که همواره مورد بحث آنان قرار گرفته ، آن بوده است که : 
انسان امروزی چگونه و در کجا از سلسله انسانهای شناخته شده از نظر کاوشهای انسان شناختی جدا شده است؟ 
قصد در این نوشتار ارائه نظریه مبنی بر قرآن ، احادیث و مطالعاتی در زمینه انسان شناسی است که تبیین کننده مسائل مطرح شده و جوابگوی آن است. 
در ابتدا ذکر این نکته لازم است که این نظریه ترانسفورمیسم « تکامل » را در کل نظام نفی نمی کند ولی قائل به فیکسیسم « عدم تکامل » در مورد انسان کنونی است. این نظریه در تبین خود  اظهارات دین را صحیح و مبنا قرار داده است و سپس تایید علمی آن اظهارات را جویا شده است و به مقایسه آن اظهارات با شواهد علمی پرداخته و در مواردی در اصلاح فرضیات و نظریات علمی اقامه کرده است. 
 
معارف عقیدتی 
عمر انسان کنونی : 
در ابتدای بحث ، به محاسبه ای ساده می پردازیم تا بدانیم بنابر عقاید اسلامی عمر انسان کنونی که از سلاله آدم (ع) است چه مدت می گذرد؟ 
بنابر شواهد علمی از جمله اکتشافات پروفسور وولی طوفان نوح در حدود 320 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است. که طوفان نوح در 950 سالگی حضرت نوح (ع) به وقوع پیوست و نیز در بحارالانوار آمده است که بین نوح و آدم (ع) 1500 سال فاصله بوده است و حضرت آدم (ع) 936 سال عمر کرده است. 
با محاسبه ارقام فوق خلقت آدم (ع) در 6586 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است. یعنی آدم ابوالبشر در عصر حجر جدید که از هزاره هشتم قبل از میلاد شروع می شود خلق شده و بر روی زمین زندگی کرده است. نوع قربانهایی که فرزندان آدم (ع) – هابیل و قابیل – برای خداوند انجام داده اند و در احادیث به آنها اشاره شده است یکی شتر سرخ موی و دیگری دسته ای گندم زرد رنگ نیز موید آن است که در آن زمان اهلی کردن حیوانات و کشاورزی رواج داشته است. و این نیز از شواهدی است که بر خلقت آدم در عصر حجر صحه می گذارد. زیرا مشخصه حجر جدید اهلی کردن حیوانات و رواج کشاورزی است. 
 
عالم ها و آدمهای پیش از آدم « ابوالبشر » 
در اینجا به طرح این سوال می پردازیم که اگر از عمر  آدم (ع) در حدود 8600 سال می گذرد پس کشفیات و آثاری که از انسان ما قبل از تاریخ بدست آمده مربوط به چه کسانی و موجوداتی بوده است؟ 
 
 
روایت اول 
شیخ صدوق در کتاب توحید باب 38 ضمن خبر دوم امام محمد باقر (ع) چنین نقل کرده است که : 
به خدا قسم که خداوند هزار هزار دوران و هزار هزار آدم آفریده است ؛ تو [ انسان امروزی ] در انتهای آن دوران و آدمیان قرار گرفته ای. 
روایت دوم 
حدیثی مهم و اساسی و حتی معتبرتر از روایت اول به سوال فوق پاسخی تعیین کننده و مشخص تر   می دهد: از امام محمد باقر (ع) از پدرانش منقول است که حضرت علی (ع) فرمود " خداوند تبارک و تعالی پس از آنکه 7000 سال از زندگی همزمان جن و نسناس برروی زمین گذشته بود اراده کرد تا مخلوقی را با دست خویش بیافریند که در شان او خلقت آدم بود. پرده از طبقات آسمان برداشت و به ملائکه گفت : « بر اهل زمین از جمله مخلوقات من جن و نسناس نظر بیفکنید » پس هنگامی که ملائکه کردار آنان را از معصیت ، فساد و خونریزی به ناحق برروی زمین مشاهده کردند بر آنان گران آمد و بر اهل زمین تاسف خوردند و نتوانستند خشم خویش را  مانع شوند پس گفتند : خداوندا ، تو بزرگ ، توانا ، جبار ،قاهر و عظیم الشانی این خلق ضعیف و ذلیل تو که در ید قدرت تو هستند و با روزی تو زندگی می کنند و از نعمت سلامتی که تو به آنها داده ای بهرورند حال آنکه مانند چنین گناهان بزرگی را مرتکب می شوند و تو بر آنها متأسّف نمی شوی و بر آنان خشم نمی گیری و انتقام خودت را از آنچه از آنان سر می زند نمی گیری این مساله بر ما گران است و از تو تعجب می کنیم. پس خداوند هنگامی که این اظهارات را از ملائکه شنید گفت : من اراده کرده ام که خلیفه ای در روی زمین قرار دهم تا در روی زمین حجتی از جانب من بر خلقم باشد. پس ملائکه گفتند تو پاک و منزهی آیا می خواهی کسی را روی زمین قرار دهی که در آن فساد کند همچنان که ابناء جن فساد کردند و خونریزی کنند چنانکه ابناء جن کردند. و به یکدیگر حسد ورزند و کینه توزنی کنند؟ پس شایسته است که آن خلیفه را از ما قرار دهی.  ما حسد نمی ورزیم ، کینه توزی نمی کنیم ، خونریزی نمی کنیم ، سپاس تو را می گوییم ، تو را تقدیس می کنیم و ........... 
پس خداوند جّل و علاء گفت : من می دانم آنچه را که شما نمی دانید.! من اراده کرده ام که خلقی را با دست خویش بیافرینم و از فرزندان او انبیاء و مرسلین و بندگان صالح و پیشوایان هدایت گر را قرار دهم و آنان را جانشینانی بر خلقم بر روی زمین قرار دهم تا آنان را از معصیت من باز دارند. و از عذاب من بیم دهند و به اطاعت از من هدایت کنند و به سوی من بیاورند. من نسناس را از روی زمین بر میافکنم و زمین را از وجود شان پاک می گردانم. جنّهای  عاصی را از خلق برگزیده ام دور می افکنم و در مکانهای دور دست آسمان و زمین اسکان می دهم پس در مجاورت خلق من قرار نمی گیرند و بین جن و خلقم پرده ای قرار می دهم. بدین ترتیب نسل خلق شده ام جن را نمی بینند و با آنها نشست و بر خاست نمی کنند. و با آنان معاشرت و اختلاط نمی کنند پس هر گاه هر یک از نسل خلقم هر چند که آنها را برگزیده ام از فرمان من سر پیچی کنند آنان را در جایگاه گناهکاران اسکان می دهم و در جاهایی که آنان را وارد می کنم اینان را نیز وارد می کنم و باکی ندارم. پی ملائکه گفتند : پروردگارا هر آنچه را که می خواهی انجام بده که ما جز به آن چه تو به آموخته ای از پیش خود چیزی نمی دانیم و تو دانای حکیمی. 
نکات قابل توجه در این روایت 
این محاوره خداوند با ملائکه ، پس از هفت هزار سال که از زندگی مشترک جنّها با نسناس ها بر روی زمین می گذشته ، صورت گرفته است. حدیث اشاره نکرده است که هفت هزار سال از خلقت جن و نسناس می گذشته است ، پس می تواند خلقت یکی پس از دیگری حادث شده باشد ولی مسلم است که این دو نوع مخلوق تا زمان محاوره خداوند با ملائکه هفت هزار سال با یکدیگر و به طور همزمان بر روی زمین زندگی می کرده اند. 
دست اشاره به آن دارد که خلقت آدم (ع) یعنی خلیفه خداوند بر روی زمین بر طبق سنت کلی عالم طبیعت و سیر طبیعی موجودات « ترانسفورمیسم »  نیست بلکه جدای از آن و بنا بر اراده خاص خداوندی « فیکسیسم » صورت گرفته است. 
در وصف خلیفه الله عرفا در فلسفه جعل خلیفه گویند: فلسفه آفرینش تجلی و شناساندن خدا به خلق است و را شناختن و شناساندن هر وجود مقایسه آن با ضد آن وجود است. و خداوند ضدی نداشته است لا جرم خلیفه بیافرید و او را از طرف خود منصب داد تا چون نورانیت او با تیرگی شیطان و پیروانش که ضد خلیفه الله اند مقایسه شود معرفت حاصل گردد. 
خداوند نسناس را نابود می کند ولی آن دسته از جنها را که منفرد و گنهکارند تبعید می کند و در دو جا اسکان می دهد : یکی در فضا و دیگری در نقاط دور دست زمین. 
جن به معنای پنهان است و چون خداوند اراده کرده بود که پس از خلقت مخلوق آینده جنها از معاشرت و اختلاط با او محروم باشند بدین نام ملقب شده است. 
 
 
 
 
 
 
خصوصیات انسان ، ملائکه ، جن و نسناس : 
انسان ، جانشین خداوند بر روی زمین: 
هر خلیفه یا جانشین ، نشانی از اصل خویش دارد و نشانه خلیفه الهی انسان روح الهی اوست که در او به ودیعه نهاده شده و با داشتن این روح است که می تواند تا آخرین درجات قریب الهی پیش رود. علت قابلیت انسان برای مسجود شدن ملائکه شدن نیز به خاطر روح الهی او بود که ابلیس این موضوع را در نیافت و گمراه شد زیرا تصور می کرد آدم (ع) صرفا از ماده تیره آفریده شده و او از انرژی ناب. 
ملائکه ،کارگزاران خداوند در امور جهان: 
از آیات و احادیث و نهج البلاغه بر می آید که: 
ملائکه از خود اختیاری ندارند بلکه تابع محض امر پروردگارند. علت اینکه ابلیس توانست از امر پروردگار سر پیچی کند این است که او از جن بود. ملائکه موجودات مجرد و لطیفی هستند که هر آنچه بر عهده آنان گذارده می شود به نحو احسن بدون دخالت هواهای نفسانی به انجام می رسانند و در محدوده اختیارات خویش دارای علم الهی هستند که از جانب پروردگار به آنان داده شده است. 
 
ویژگیهای ملائکه: 
ماده نیستند. 
یک بعدی هستند یعنی ویژگیهای نظیر شک ، وسوسه و شهوت در آنها وجود ندارند. 
مطیع امر خداوند و خیر محض اند. 
محدود به زمان و مکان نیستند. 
به وحدانیت خداوند شهادت می دهند. 
در مقابل انسان خاضعند. 
کلیه مخلوقات و انسان را در جهت تکامل یاری می دهند. 
حرکتشان تسبیحی و بر اساس شفقت و شوق است. 
به اشکال و صورتهای مختلف از جمله به صورت انسان ، آشکار می شوند. 
10- در قیامت آشکار می شوند. 
11- دارای انواع و مراتب و درجات اند. 
 
 
 
جن ، مخلوق متقدّم خداوند بر روی زمین 
الف- از نظر لغوی 
تفسیر طبرسی : مردمانی با جسمانی لطیف و رقیق و سریع عمل کننده بر صورتی مخصوص بر خلاف صورت انسان و ملائکه همانا که فرشته از نور ، انسان از گل و جن از آتش آفریده شده است.
المنجد : جن مخلوقی است که تصور می رود موجودی بین انسان و ارواح باشد و به این خاطر جن نامیده شده است و از چشم ما پنهان است. 
 
ب – از نظر قرآن و حدیث 
با توجه به سوره جن و آیات مختلف و احادیث : جن موجودی دارای عقل ، احساس ، اختیار ، مکلف ، مسئول و خداشناس است. یعنی در تمام جهات با انسان مشابه است.جز آنکه دارای روح الهی نیست و در نتیجه از نظر رسیدن به قرب الهی محدود است و همچون انسان شیفته اصل خویش نیست. 
تفسیر المیزان ( جلد 20 ) : جن نوعی مخلوق است که از حواس ما پنهان است و قرآن کریم وجود آن را تصدیق می کند. این مخلوق که نوعا قبل از انسان خلق شده است از آتش آفریده شده است. چنانکه انسان از خاک آفریده شده است. آنان مانند انسان زندگی می کنند و میمیرند و در روز باز پسین برانگیخته می شوند و دارای مذکر و مونث هستند به نحوی که به ازدیاد نسل می پردازند. آنها دارای شعور و اراده اند و توانایی بر حرکات سریع و اعمال شاقه دارند، چنانکه در قصص حضرت سلیمان (ع) و قصه ملائکه صبا آمده است آنان چون انسان مکلف اند و دارای مومن و کافر و همچون صالح و طالح « بد کار » اند. به تصدیق قرآن ابلیس از جن بوده و دارای ذریّه و قبیله است. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیات 8 و 9 سوره جن (( به درستی ما قصد آسمان نمودیم پس آنرا پر شده از نگهبان سخت و تیرهای شهاب یافتیم ما برای دریافت پیامهای آسمانی در جایگاه ای می نشستیم ولی اگر اکنون یکی  از ما چنین کند با تیر شهاب مواجه خواهد بود )) می نویسد : از مجموع این دو آیه چنین فهمیده می شود که آنان همزمان با نزول قرآن و بعثت پیامبر اکرم (ص) با یک حادثه تازه آسمانی مواجه شده اند و آن منع شدن جن از دریافت اخبار آسمانی از طریق اسقراق سمع بوده است و نیز در ذیل آیه (( کنا طرائق قددا )) می نویسد : دلیلی است بر تفرق آنها و از نظر دیگر مفسران بعید نیست که استعاره ای باشد بر اینکه آنها از نظر اختلاف و دین در روشها از یکدیگر مجزا بوده اند به نحوی که هر شیعه از آنان به غایت و نتایج گوناگونی منتهی می شوند . 
تفسیر مجمع البیان ( جلد 10 ) : در مجمع البیان و همچنین در المیزان در تفسیر سوره جن حدیثی « علقعه بن قیس » نقل شده است . این حدیث گویای این مطلب است که در شبی مشهور به لیله الجن : حضرت رسول اکرم (ص) به تنهایی با جنها ملاقات کرد و برای آنان قرآن قرائت کردند. همراهان حضرت که با او بودند و در آن شب حضرت را گم کرده بودند ، پس از بازگشت از ایشان سوال کردند که در کجا بسر می برده اند ؟ ایشان پاسخ می دهند: تعدادی از جنیان نزد من آمدند. پس با آنها رفتم تا برای آنان قرآن بخوانم . همراهان حضرت می افزایند که ایشان ما را بردند و َآثار و باقیمانده آتشی را که برای روشنایی یا پخت و پز غذا روشن کرده بودند به ما نشان دادند. 
مرحوم طبرسی همچنین به نقل از بلخی می نویسد تا قبل از بعثت نبی اکرم (ص) جنها به آسمان صعود می کرده اند ولی از آن پس از این کار منع شده اند. 
 
نسناس، سرآمد موجودات طبیعی 
الف – فرهنگ المنجد : حیوانی افسانه ای موهوم که تصور می شود به شکل انسان باشد و در نزد عامه ای از مردم گونه ای از میمون است. 
ب – بحارالانوار : حیوانی شبیه به انسان که گفته می شود در برخی از بلاد هندوستان یافت می شود؛ ممکن است منظور از نسناس انسان وحشی غیر متمدنی باشد که قبل از حضرت آدم (ع) وجود داشته است. 
ج – چهر مقاله عروضی : نسناس بعد از حیوان او شریف تر است که به چندین چیز با آدمی مشابه است. یکی به بالهای راست ! دوم به پهنای ناخن و موی. 
د – فرهنگ دهخدا : خلقی بر صورت مردم ، مگر در عوارض مخالف مردم اند و آدمی نیستند « منتهی الارب » 
نتیجه گیری در مورد نسناس 
نسناس آخرین حیوان و کاملترین موجود زنجیره طبیعت است. این انسان نمای وحشی نسبتا قد کوتاه و بیشترین شباهت را به انسان داشته است. قامت راست ، پهنی ناخن و موی سر ، ولی از سیرت انسانی بی بهره بوده است. چون مصداق آن را انسانها ندیده اند « بنابر حدیث مذکور که خداوند آنها را پیش از خلقت انسان منقرض کرده است؛ از آنها به گونه های متنوع و با تعابیر افسانه ای یاد شده است. 
 
 
 
 
کشفیات علمی 
حال به وادی علم و تجربه وارد می شویم و زمینه های عقیدتی فوق الذکر را در آن وادی جست و جو میکنیم. ابتدا نظری بر جدول زیر می افکنیم این جدول که از تاریخ تمدن ویل دورانت جلد یک صفحات 139 و 140 و 141 استخراج شده است و گویای مسائل بسیاری است. 
دوره یخبندان چهارم ( که نسبت به ما آخری است ) تاریخی میان 50 تا 25 هزار سال پیش از میلاد دارد و ما اکنون در دوره آرامش پس از یخبندان هستیم. این جدول نشان می دهد که پیش از انسان کنونی آدمیانی در نقاط مختلف کره زمین می زیسته اند که می توان برای آنها سیر تکاملی قائل بود و آنها را دارای خُلق های جداگانه ای دانست. اما آنچه که ظاهرا از جدول فوق حاصل می شود این است که سه نوع انسان پیته کانتوپوس ( پتیکانتوپوس ) آئوآنتروپوس و نئاندرتال که نمونه ای از خیل انسانهای پیش از انسان کنونی به شمار می روند از نظر جسمانی دارای سیر تکاملی بوده اند زیرا دارای جمجمه ای متکاملتر تر از انسان پیش از خود بوده اند. ولی دو نوع انسان کرومانیون و انسان کنونی که هر دو به هموساپین یا انسان هوشمند مشهورند چنین تناسبی را نسبت به سایر انسانها ندارند؛ انسان کنونی جمجمه ای به حجم 1450 سانتی متر مکعب دارد که از جمجمه کرومانیون کوچکتر است و هم از حجم جمجمه انسان نئاندرتال. از طرف دیگر کرومانیون دارای جمجمه ای با حجم کمتر ، مساوی یا بیشتر از حجم جمجمه نئاندرتالها بوده اند بنابراین می توان نتیجه گرفت که انسان کنونی از انسان کرومانیون مجزا بوده و انسان کرومانیون نیز ربطی به انسان نئاندرتال نداشته است. طول قدهای کوتاه کاملا مختلف دو نوع اخیر نیز مؤید این نظر است. 
 
 
دوران زمین شناسی     دوران انسان شناسی     تقسیمات تاریخ 
از نظر انسان شناسی     انواع انسان     بلندی قامت 
سانتی متر     ظرفیت جمجمه 
سانتی متر مکعب     تاریخ تقریبی 
قبل از میلاد        
0     -     حجر قدیم     پتیکانتوپوس 
انسان جاوه     170     950     475000 سال        
0     -     حجر قدیم     آئوآنتروپوس 
انگلیس     -     1300     125000 سال        
0     یخبندان چهارم     حجر قدیم     نئاندرتال 
آلمان و فرانسه     160     1600     40000 سال        
0     پس از یخبندان     حجر قدیم     کرومانیون 
فرانسه     178-193     1715-1590     20000 سال        
هولوسن      پس از یخبندان     حجر متوسط     انسانهای آزیلی     -     -     10000 سال        
     پس از یخبندان     حجر متوسط     بر جای گذارند گان 
فضولات مطبخ اروپا     -     -     7000 سال        
     پس از یخبندان     حجر جدید     ساکنان دریاچه ای 
دوپنهاوزن     -     -     5000 سال        
     پس از یخبندان     عصر مفرغ     نخستینتمدنهاتوسطانسانامروزیدربینالنهرینومصرو      160      بطور متوسط     1450     4000 تا 1800 ق.م 
در خاور زمین 1000-2000 ق.م در اروپا        
     پس از یخبندان     عصر آهن           -     -     قمدرخاورزمینوقمدراروپا         
     پس از یخبندان     -           -     -            
انسان نئاندرتال 
انسان نئاندرتال بنابر اقوال مختلف از 150 هزار ، 100 هزار ، 40 هزار سال پیش تا حدود 20 هزار سال پیش یعنی در دوران حجر قدیم بر روی زمین زندگی کرده است. 
جمعیت عظیم آنها در نقاط بسیاری از زمین خصوصا در اروپا پراکنده بوده اند. 
آتش را می شناخته اند. 
از نظر ساختمان بدنی و جمجمه تفاوتهایی با انسان کنونی داشته اند. به طوریکه کوتاه قد و ظرفیت جمجمه اش بیشتر بوده است. 
دارای اعتقادات اولیه بوده است. 
دوران سخت یخبندان چهارم را پشت سر گذاشته و هنگامی که هوا اعتدال یافته نابود شده اند. 
انقراض آنها موجب شگفتی زیست شناسان و باستان شناسان شده است. 
 
مدارک و شواهد انسان شناسی و باستان شناسی در مورد نئاندرتال ها 
 
تاریخ تمدن ویل دورانت : کهنه ترین فسیلهایی که بی شک و تردید، انسانی است در نئاندرتال نزدیک دوسلدورف آلمان در سال 1857 پیدا شده است و ظاهرا 40000 سال تاریخ دارد شبیه به آن است. استخوانهای انسان دیگری که در بلژیک و فرانسه و اسپانیا و حتی در سواحل دریای جلیل (  فلسطین ) یافت شده و همه این اکتشافات علما را بر آن داشته است که تصور کنند از انسان به نام نئاندرتال در حدود 40000 سال قبل از روزگار ما در اروپا زیست کرده است. این نوع انسان کوتاه قد بوده ولی وسعت جمجمه اش 1600 سانتی متر مکعب یعنی 200 سانتی متر مکعب از جمجمه انسان عصر حاضر بیشتر بوده است. ص142. 
در میان آثاری که از انسان نئاندرتال به دست آمده و قطعاتی از ذغال و استخوان سوخته دیده می شود و بنابراین باید گفت که تاریخ نخستین آتشی که انسان افروخته از 40000 سال می گذرد. و همان اندازه که انسان به آتش احترام می گذارده و آن را مورد پرستش قرار داده ، جانوران نیز از آن می ترسیده و از نزدیکی به آن پرهیز می کرده اند ص147. 
 
منشا انسان « نستورخ » : نئاندرتالهای بعدی با توانایی ایجاد آتش و با آغاز رسم تدفین اموات در غارهای که مسکن آنها بوده و با شیوه های کارکردن با استخوانهای اجداد خود یعنی نئاندرتالهای اولیه بسیار پیش افتاده تر بودند و در مرحله تکاملی بالاتری قرار داشته اند ص 397-396. 
بسیاری از دانشمندان به این نظر که گروه نئاندرتالها ، نقطه شروع انسان کنونی بوده اند اعتراضات گوناگونی کرده اند. مثلا اختلاف در ساختمان دندانها از موارد اعتراض است. این اعتراض مخصوصا درباره بزرگی حفره های دندانهای آسیای بزرگ نئاندرتالها تا انتهای ریشه های دراز و کوتاه آنها ادامه دارد ادامه داشته است ص 415. 
تاریخ جهانی « دولاندلن » : او درباره دوره نئولیتیک میانه می نویسد : نژاد عمده انسانی نژاد نئاندرتال است که استخوانهای زیادی از او بدست آمده ، از مشخصات وی پیشانی بلند و متمایل به عقب طاق ابروان ضخیم ، فک جلو آمده و استخوان بندی محکم می باشد. با مطالعه استخوان بندی این انسان معلوم می شود که وی به زحمت می ایستاده ، هنگام راه رفتن زانو ها خمیده بوده و زبان روشن و صریحی نداشته است. نژاد نئاندرتال ظاهرا از نژاد هایدلبرگ بوده است و دو نژاد دیگر نزدیک به همین نژادها فلسطین و رودزیا در همین دوره زندگی می کرده اند ص3. 
سیر تاریخ « گوردون چایلد » : شرایط نا مساعد زندگی در آن ایام ، مانع افزایش نوع بشر نشد. در اروپا ، در طی دوره کوتاهی از پالئولیتیک میانه که از جهت طول زمان یک پنجم پالئولیتیک سفلی است اسکلت های بدست آمده 5 برابر اسکلت های دوره پالئولیتیک سفلی است. مع ذلک در پایان آخرین دوره یخبندان انسان نئاندرتال در اروپا از بین رفت ص30. 
گروههای که بهتر شناخته شده اند در اروپا بسر میبرند و از نژادی که بنام نئاندرتال معروف است بوده اند و بدون تردید با هموساپین ها اختلاف داشته اند کاسه جمجمه آنها به بزرگی جمجمه اروپایی های فعلی بوده است لیکن به جای طاق ابروان یک برآمدگی استخوانی بالای چشمان آنها قرار داشت ص 28. 
بسیاری از دانشمندان تصور می کنند انسان نئاندرتال که با آب و هوای شمالی خو گرفته بود در دوره گرما از بین رفته و بنابراین منکر وجود خون نئاندرتالها در نژاد معاصر می باشد ص 28. 
 
انسان کرومانیون 
در علم انسان شناسی ، انسانهای کرومانیون و انسان کنونی را هموساپین یا انسان هوشمند نامیده اند. ولی این دو نوع نیز دارای تفاوتهای اساسی با یکدیگر بوده اند. انسان کرومانیون دارای ویژگیهای خاص خویش است که از بسیاری از جهات با ویژگیهای انسان کنونی مطابقت ندارد. بهتر است این نوع را نیز از نظر انسان شناسی بهتر مورد مطالعه قرار دهیم. 
از حدود 25 تا 20 سال پیش از میلاد پس از سپری شدن دوران یخبندان چهارم ، که مشهور به پالئولیتیک است. به وجود آمده و آثارش در دوره نئولیتیک نشانگر تمدن خاصی است. 
معمولا بلند قامت بوده ، با حجم جمجمه ای بیش از حجم جمجمه انسان کنونی. 
دارای نژاد های مختلف و انواع متعددند و معلوم نیست منشاء واحدی داشته باشد بلکه احتمال مقطوع بودن آنها از یکدیگر بیشتر است. 
نژادهای مختلف آنان در اغلب نقاط زمین به طور همزمان و گسترده پراکنده بودند. و نژادی از آنها از آسیا به اروپا هجرت کرده است. 
ده ها بلکه صدها سال با انسان نئاندرتال در جنگ و ستیز بوده است. 
افسونگری و جادو جزو اعمال و از علائم آنان است. از اشکال هندسی در نقاشیهای شان استفاده می کرده اند. 
در کارهای اولیه شان عدم زیبایی به چشم می خورد ولی کم کم تبدیل به هنرمندانی زبردست شده اند به نحوی که در اواخر دوره حجر قدیم هنر آنان به اوج خود رسیده است. 
در تصاویر شان صورت انسانی از خود به جای نگذاشته اند و تصاویر اغلب مبهم و عجیب است. صورتها معمولا دارای نقاب و بیشتر شبیه صورت حیوان است. 
دارای اعتقادات و اعتقاد به آخرت و دنیای پس از مرگ بوده و برای جلب رضای خداوند قربانی می کرده و به جادو متوسل می شده اند. 
10- خود فرهنگ مستقل و جداگانه ای داشته و دوره ای از تمدن را پشت سر گذاشته اند. 
11- دلیل قاطع و قانع کننده ای بر انقراض آنها و از بین رفتن نسل شان در دست نیست. 
12- از نظر فرهنگی و جسمانی شباهت زیادی به اسکیمو های کنونی داشته اند. 
 
مدارک و شواهد انسان شناسی و باستان شناسی درباره کرومانیون ها 
 
الف – تاریخ تمدن ویل دورانت: 
چنین به نظر می رسد که در حدود 2000 سال پیش از میلاد مسیح انسان نئاندرتال منقرض شده و انسان دیگری به نام انسان کرومانیون جانشین آن شده است. خود این اسم اشاره به غاری است که همین نام در دره « دوردونی » فرانسه که به سال 1868 نخستین آثار این نوع انسان در آ«جا بدست آمده است. بقایای انسانی از این نوع که مربوط به همان زمان است در جاهای مختلفی از فرانسه و سوئیس و آلمان و گال « در بریتانیا » نیز پیدا شده است و همه نماینده است که قد بلندی میان 178 و 193 سانتی متر داشته و ظرفیت جمجمه شان بین 1590 و 1715 سانتی متر مکعب بوده است. انسان کرومانیون نیز مانند انسان نئاندرتال انسان غار نامیده می شود از آن جهت که بقایای این انسان در غارها بدست آمده ولی این نکته دلیل آن نیست که آن انسانها منحصرا در غارها به سر می برده اند ص 142. 
مطابق نظریه ای که امروزه مورد قبول است این نژاد عالی از آسیا به اروپا هجرت کرده و چنین تصور می رود که هنگام مهاجرت ار آفریقا گذشته و از خشکی های که تصور می کنند آفریقا را به ایتالیا متصل ساخته ، وارد اروپا شده است طرز توزیع آثاری که از این انسانها بدست آمده است نشان می دهد که ده ها بلکه صدها سال این مردم با انسان نئاندرتال در جنگ و ستیز بوده تا آخر توانسته اند اروپا از دست مالکان اصلی خارج سازند ص 143. 
فرهنگهای انسان کرومانیون 
فرهنگ اورینیاکی « اورینیاسین » تقریبا 25000 سال پیش از میلاد این دوره نماینده نخستین مرحله صنعتی پس از دوره یخبندان و همچنین نخستین مرحله پیدایش مدنیت انسان کرومانیون است. هنگامی که انسان کرومانیون به بالاترین مراحل تکامل خود رسید فرهنگ ماگدالنی روی کار آمد ص 144. 
فرهنگ ماگدالنی  که در تمام نواحی اروپا در حوالی 16000 سال پیش از میلاد پیدا شده وجه امتیازش آلات و افزارهای دقیق و متنوعی است که با عاج و استخوان و شاخ ساخته شده اند و مخصوصا سنجاقها و سوزن های ساخته شده به حد کمال رسیده است. در این مرحله از فرهنگ هنر نقاشی نیز پیش رفته و نقاشیهای آلتامیرا که شاهکار هنری انسان کرومانیون است بوجود آمد ص 145. 
ب- تاریخ جهانی « دولاندلن » : 
در دوران پالئولیتیک – پارینه سنگی – زمانی که یخچال ها عقب نشستند هوا همچنان سرد ولی خشکتر بود. 
نژاد نئاندرتال مانند نژاد هایدلبرگ از میان رفته است و سه نژاد جدید دیگر یعنی کرومانیون، شانسلاد و گریمالدی پا به وجود گذاشت. در دوران مزولیتیک – میان سنگی – نژاد شانسلاد و نژاد گریمالدی در اروپا از بین رفت در صورتی که نژاد کرومانیون به حیات خود ادامه می داد و دو نژاد دیگر نیز پیدا شد یکی از آنان نژاد مدیترانه ای می باشند که از جنوب آمده و دارای قامت کوتاه و چشمان فرو رفته و موهای سیاه و صورت کشیده « دولیکوسفال » بود. نژاد دیگر نژاد آلپی است که منشا آنها از شرق بود و قامتی متوسط و چشمان و موهای خرمائی رنگ و صورت و جمجمه ای گرد « پراکی سفال » داشت. و بدین ترتیب باید گفت که اصل این قوم از آفریقا و آسیا بوده و نژاد های سابق بوسیله آنها از بین رفته و یا مجبور به عقب نشینی شده اند ص7. 
نژادهای انسانی ، انسان دوره مزولیتیک در این دوره نیز به حیات خویش ادامه داد ولی نژاد کرومانیون در حال زوال بود و دو نژاد دیگر رو به ازدیاد گذاشت یکی از این دو نژاد یعنی نژاد مدیترانه ای با نژاد آلپی که اکثریت سکنه اروپای مرکزی را تشکیل می داد در آمیخته ، و سراسر اروپا را فرا گرفت و دیگری که به نژاد شمالی معروف است ، برای نخستین بار در این دوره ظاهر شده از مشخصات و محل زندگی آنها می توان گفت : دارای قامت بلند ، جمجمه کشیده « دولیکو سفال » ، چشمان آبی و موی بور می باشد و مرکز زندگی آنها شمال و مشرق اروپا بوده است ص 8. 
 
ج- سیر تاریخ « گوردون چایلد » 
در دوره نئولیتیک ( نو سنگی ) نه یک تمدن واحد ، بلکه تمدنهای بیشماری بوجود آمد که وجه امتیاز آنها کشت گیاه ها یا پرورش حیوانات مختلف ، ایجاد موازنه میان کشاورزی و گله داری ، انتخاب محلهای گوناگون برای ایجاد روستا ، بکار بردن نقشه ها یا روشهای متفاوت در خانه سازی ، شکل و زینت ظروف و بالاخره اختلاف بارز میان مراسم مذهبی بعد از مرگ اختلاف طلسم ها و سبکهای هنری می باشد. هر تمدن ، محصول سازش تقریبی ، با محیطهای معین و دارای یک ایدئولوژی مخصوص است تفاوت میان آنها نتیجه اکتشافات متعدد یا اختراعات کوچکی که منحصرا جنبه محلی دارند و مربوط به خصوصیات معرفه الارضی. اقلیمی یا گیاهی و همچنین مربوط به عاداتی که شرح و توصیف آنها همیشه ممکن نیست می باشد بنابراین نباید تنها از دانش نئولیتیک بلکه باید از دانشهای نئولیتیک سخن گفت. آداب و سنتهای علمی مجامع بربر ، بسیار غنی تر از اطلاعات نیاکان وحشی آنها بود ص 56. 
هموساپین ها ، در یک زمان در اروپا آفریقای شمالی و شرقی در فلسطین و حتی در حین ظاهر کشتند و در همان موقع هم اختلافاتی در نوع و نژاد آنها مشاهده می شد. محققین تاریخ طبیعی انسان در یک زمان تنها در اروپا به بقایای انسانهایی که تا حدی نزدیک به نژاد سیاه معروف به نژاد گریمالدی بود. و همچنین انسانهای بلند قد کرومانیون و یا انسانهای کوتاه قد کومب کاپل که پاره ای از آنها سری مدور ( براکی سفال ) داشته اند ، دست یافته اند ص 30-31 . 
 
د- تاریخ تمدن غرب 
احتمال نمی رود که انسان کرومانیون امروز هم روی زمین مانده باشد این انسان نماینده یک نوع بشر متغییر یا یک نوع فرعی یا به زبان معمولی ما نژاد بشر بوده است. سری دراز داشته و نسبتا بلند قد بوده و ظاهرا خیلی زیاد با مردم فعلی اروپا که سری دراز دارند مربوط بوده است ص7. 
در حدود  (12000 ) دوازده هزار سال پیش اروپا از اقسام انسانها پر بوده است و این انسانها سوابق مختلف و در زندگی راه و رسم های متفاوت داشته اند. گاه یک دسته از دیگران جلوتر بوده و گاه یک دسته دیگر پیش می افتاده است. 
دنبال کردن زیر و زبر شدن های این دسته های قبل از تاریخ از ما ساخته نیست. حقیقت این است که کارشناسان کاملا در چیزی از توالی این مردمم و فرهنگهای ایشان اتفاق نظر ندارند. اما واضح است که چیزی از نوع صعود و سقوط امپراتورها و فرهنگها در دوره تاریخ مدون این اعصار قبل از تاریخ را پر کرده است ص9. 
این مردم قبل از تاریخ بعضی عاید و افکار داشته اند که امروز به آنها عقاید مذهبی می گوییم. 
 
مقایسه و روشنگری 
در این قسمت ، داده های عقیدتی در مورد نسناس و جن را با اطلاعات علمی ارائه شده درباره انسانهای نئاندرتال و کرومانیون مقایسه می کنیم تا بدانیم که آیا نسناس همان نئاندرتال و جن همان کرومانیون است. 
نسناس ß نئاندرتال  و جنß کرومانیون 
کشفیات باستان شناسی و تاریخ طبیعی انسان ، قدمت انسان نئاندرتال را حدوداً بیست هزار سال پیش ( هجده هزار سال پیش ) به شمار می آورند. از هجده هزار تا 6600 سال پیش از میلاد که آدم (ع) دارای روح گردیده و برروی زمینی زندگی کرده است. یعنی دوره ای در حدود یازده هزار و چهارصد سال ، به مسائل زیر اختصاص داشته است : 
اضمحلال تدریجی یا ناگهانی انسان نئاندرتال « نسناس ». 
اوج گیری تمدنهای متنوع کرومانیون ها جن ها. 
تبعید جن های عصیانگر و کوچ دادن آنان از محل و ماوای آینده مخلوق برگزیده به نقاط دوردست زمین یا به فضا. 
قابلیت استتار یافتن جن ها از مخلوق برگزیده ، برای جلوگیری از معاشرت با یکدیگر به تدریج یا به طور ناگهانی. 
آماده سازی کلی منطقه ای از زمین به احتمال زیاد بین النهرین برای پذیرایی از مخلوق برگزیده خداوند. 
تکامل جسمانی آدم (ع) تا قبل از دمیده شدن روح در کالبد خاکی او زیرا همچنان که از قرآن ، نهج البلاغه و احادیث در مورد خلقت آدم (ع) بر می آید. جسم او تا قبل از نفحه روح الهی ، دورانی را گذرانیده است. 
 
 
 
در مورد نسناس 
الف – اطلاعاتی که درباره انسان نئاندرتال از منابع انسان شناسی ارائه شده نه تنها هیچ منافاتی با خصوصیات بر شمرده برای نسناس ندارد. بلکه موید آنهاست. چنانکه ویژگیهایی را که از 4 مقاله عروضی در مورد نسناس آوردیم خصوصا راست قامت بودن ، مطابق با اظهارات علم است. مبنی بر اینکه در بین تمام آدم نماها فقط نئاندرتال راست قامت بوده است. البته آن هم نه بطور کامل مانند انسان کنونی. 
 
ب- نکته جالبی که علم نتوانسته است پاسخ گوید این است که چگونه انسان نئاندرتال از بین رفت ؟ برخی از علما جسته و گریخته و بدون دلیل و مدرک و صرفا از روی حدس و گمان و با ابهام گفته اند : 
سرانجام انسان کرومانیون ، انسان نئاندرتال را از بین برد. 
ولی این سوال همواره وجود دارد که چرا چگونه انسان نئاندرتال که سرمای سخت یخبندان را پشت سر گذاشت ، با آن جمعیت عظیم خود که بیشتر نقاط زمین را پوشانده بود و می توانست سالیان سال « همچنان که حداقل حدود 20 هزار سال زندگی کرده بود ». باز هم به زندگی خود ادامه دهد از بین رفت خصوصا وقتی که هوا گرم و مرطوب شده و برای ادامه حیات وضع مناسبی پیش آمده بود. 
جالبتر اینکه برخی از شناسان گفته اند : ممکن است علت از بین رفتن نئاندرتال ها ناسازگاری آنها با هوای گرم و مرطوب بوده است زیرا این نوع آدمی به هوای سرد عادت کرده بود. و از خود نمی پرسند مگر این انسان همان انسان که قبل از دوره یخبندان چهارم ، چندین هزار سال در سال در هوای نسبتا گرم و مرطوب به سر برد و دوران سرما را نیز سپری کرد ، پس چرا وقتی به هوای گرم و مرطوب و مساعد رسید از بین رفت؟ 
پاسخ صحیح این است که ، همان طور که خداوند خود فرموده است : این اضمحلال به اراده صائب او صورت پذیرفته است. البته مسلم است که اضمحلال نسناس یا انسان نئاندرتال از مجرای طبیعت و مطابق با قوانین طبیعی صورت گرفته است ولی با اراده خاص الهی و نه بر طبق سیر کلی و عادی طبیعت زیرا اگر سیر عادی طبیعت می بود. دانشمندان علت را تا کنون یافته بودند. 
درباره جن 
الف – تبعید و مهاجرت : خداوند فرموده بود که جنّهای عاصی و گنهکار را به دو صورت از خلق برگزیده ام یعنی از فرزندان آدم دور نگه می دارم ؛ یا در نقاط دور دست زمین یا در فضا در مورد مهاجرت کرومانیون ها ویل دورانت در تاریخ تمدن می نویسد : مطابق نظریه ای که امروزه مورد قبول است این نژاد عالی از آسیا به اروپا هجرت کرده است و چنین تصور می شود که هنگام مهاجرت ار آفریقا گذشته و از خشکی هایی که تصور می کنند آفریقا را به ایتالیا متصل می ساخته وارد اروپا شده باشد. 
و دولاندلن می نویسد : باید گفت اصل این قوم از آسیا و آفریقا بوده و نژاد های سابق بوسیله آنها از بین رفته و یا مجبور به عقب نشینی شده اند. اکتشافات پیش از تاریخ در آسیا و آفریقا هنوز بسیار کمیاب است و نمی توان اطلاعات صحیحی درباره این نژاد ( قوم شمالی ) بدست آورد. 
درباره آمریکا باید دانست که این قاره از دوره نئولیتیک ( نو سنگی ) و بوسیله مهاجمانی که آسیایی بودند مسکون شده است. به جز مورد اخیر که تاریخ آن تقریبی است و سندی بر تبعید جن به نقاط دور دست زمین است ، باستان شناسان هنوز نتوانسته اند زمان این مهاجرت ها را به دقت تعیین کنند چنین به نظر می رسد که اگر تاریخ این مهاجرتها معین شود ، دلایل محکمتری بر حقانیت علمی حدیث ذکر شده به دست می آید. ولی در هر صورت حتی اگر کشفیات انسان شناسی و باستان شناسی نتوانند زمان این مهاجرت ها را مشخص کنند ، از حدیث مذکور چنین نتیجه می شود که این مهاجرت ها همان تبعید جنهای عاصی به نقاط دور دست زمین است زیرا اروپا و آمریکا نسبت به آسیا دورند و برای مزاحمان احتمالی آدم ابوالبشر که در آسیا سکنی می گزیده تبعید گاه محسوب می شده است. 
 
ب- روشهای زندگی : گذشته از ویژگیهای نوعی کرومانیون ها « جن ها » آنها از نظر روش با یکدیگر وجوه اشتراکی داشته اند که آنها از بنی آدم مجزا می سازد و نسبت به یکدیگر وجوه افتراقی داشته اند که موجب تمایز تیره های مختلف آنها از یکدیگر شده است. در زیر به دو مشخصه می پردازیم : 
 
تمدن بر انسان و اختلاف با او: از آیه 26 سوره ، حجر چنین مستفاد می شود که ن ، خلقی متقدم بر انسان و نوعی مجزای از او بوده است و به همین دلیل دارای روشهای زندگی خاص خود بوده و هست. 
طبق شواهد انسان شناسی ، همچنان که گوردون چایلد می نویسد : تمام مجامع پالئولیتیک برای ساختن لوازم کار خود از استخوان و عاج استفاده می کرده اند و در تراش سیلیکس اصول واحدی داشته اند. و با توجه به افزارهایی که دمورگان در سال 1896 در مصر پیدا کرده است بازمانده های اصل حجر قدیم در ناحیه فیوم مصر و اکتشافات خلیج استیل در آفریقای جنوبی که همه نشانگر روش واحد انسانهای دو قاره ، اروپا و آفریقاست و نیز ویژگیهایی مانند توسل به جادو همراه با نقاشیهای عجیب و غریب و زیبا و هنرمندانه موجب می گردد چنین نتیجه گیری می کنیم که کرومانیون ها – جن ها – برای خود عالمی مجزا داشته اند و نوعی مستقل با تمدنی پیشرونده و دارای سیر تکاملی بوده اند. 
روش فنی خاص تیره های مختلف کرومانیون ها برای حفره چاه در سنگهای آهکی و ایجاد دالان های زیر زمینی و استخراج سیلیکس و تبدیل آن به کالاهای ساخته شده و صدور آن به نقاط مختلف و سایر ویژگیهای تمدنی که انسان شناسان برای آنان قائل شده اند ، موید این نظر است. 
تنوع : در تفسیر آیه « کنا طرائق قددا » که گویای تیره های مقطوع و مجزای از یکدیگر جنیان و روشهای متنوع ، با غایت و نتایج متعدد آنان است دو نوع نظر ارائه شده است که هر دو نظر با دستاوردهای انسان شناسان در باره تنوع کرومانیون ها و مجزا بودن فرهنگها و تمدنهای آنان از یکدیگر هماهنگی دارد. چنانکه آمده است انسان شناسان به خاطر تعداد زیاد تیره های کرومانیون ها و فرهنگهایشان دچار مشکل شده اند و نامهای مختلف و متعددی به تیره های متنوع آنها دادهاند ، از جمله , کرومانیون ، شانسلاد ، گریمالدی ، نژادهای آلپی ، مدیترانه ای و شمالی ، ماگدالنین ، اورینیاسینها و ................ 
و نیز آوردیم که : در دوره نئولیتیک نه یک تمدن واحد بلکه تمدنهای بیشماری به وجود آمد هموساپین ها در یک زمان در اروپا آفریقای شمالی و شرقی در فلسطین و حتی در چین گشتند و در همان موقع هم ، اختلافاتی در نوع و نژاد آنها مشاهده شد. در حدود دوازده هزار سال پیش اروپا از اقسام انسانها پر بوده است و این انسانها ، سابقه های مختلف و راه و رسم های متفاوت داشته اند . دنبال کردن زیر و زبر  شدن های این دسته های قبل از تاریخ ، از ما ساخته نیست . حقیقت این است که کارشناسان ، کاملا در توالی این مردم و فرهنگ های ایشان ، اتفاق نظر دارند. 
 
ج- جدال با نسناس : حدیث ذکر شده گویای این مطلب است که جن های عاصی و گنهکار با نسناس به جنگ و ستیز می پرداختند و دست به ریختن خون آنان می آلودند. 
ویل دورانت نیز در تاریخ تمدن می نویسد : طرز توزیع آثاری که از این انسان « کرومانیون » بدست آمده ، نشان می دهد که ده ها بلکه صدها سال ، این مردم با انسان نئاندرتال در جنگ و ستیز بوده اند. 
 
د- بر صورت غیر : در تعریف جن به نقل از مجمع البیان آوردیم که مردمانی ظاهری غیر از ظاهر انسانی تایید انسان شناسی این مساله چنین است : 
صورت های که در دوره ماگدالنی از انسان تهیه شده ، معمولا دارای نقاب و یا شبیه به صورت حیوانات بوده و این تصاویر بدون شک از جادوگران می باشد. علما چون توجیه انسانی برای آنها نداشته اند آنها نداشته اند آن تصاویر را به جادوگران منتسب کرده اند. 
در بعضی غارها ، چیزی بنظر می رسد که محتملا شکل دست انسان است و غالبا یک یا چند انگشت کم دارد. 
 
ه- سریع العمل و قادر به اعمال شاقه : 
از دیدگاه مرحوم طبرسی جن ها اجسام لطیف و رقیق و سریع عمل کننده هستند. 
از قول علامه طباطبایی نیز آوردیم که : جن ها توانایی بر حرکات سریع و اعمال سریع شاقه دارند ، چنانکه در قصص حضرت سلیمان و ملکه سباء آمده است.در قصه حضرت سلیمان و ملکه سبا چنین آمده است : هنگامی که حضرت سلیمان از جماعت مردم « جن و انس » تخت ملکه سباء را طلب کرد ، شخصی از جنیان گفت : من قبل از آنکه بین بارگاه ملکه سباء و جایگاه حضرت سلیمان ، کی 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






دسته بندی : <-PostCategory->
برچسب‌ها: <-TagName->